دلم تنـــگ است از دنيـا
دلم تنـــگ است از دنيـا چرايش را نمـي دانـم
من اين شعـر غـم افـزا را شبي صدبار مي خوانم
چه مي خواهم از اين دنيا، از اين دنياي افسونكار
قســــم بر پاكـي اشكـــــم جوابم را نمي دانم
شروع كودكي هايـم سرآغـاز غمــي جانكــاه
از آن غـم تا به فرداهـا پر از تشـويش،گريانـم
بهــار زندگي را مـن هــــزاران بار بوييــدم
كنـون باغصـــه مي گويـم خداونـدا پشيمانم
به سـوي درگـه هستــي هزاران بار روكردم
الهي تا به كي غمگين در اين غم خانه مي مانم
خدايــا با تو ميگويم حديث كهنـه ي غم را
بگو با من كه سالي چند در اين غم خانه مهمانم
دلم تنـــگ است از دنيا چرايش را نمي دانم
ولي يك روز اين غمرا ز خود آهسته مي رانم
من اين شعـر غـم افـزا را شبي صدبار مي خوانم
چه مي خواهم از اين دنيا، از اين دنياي افسونكار
قســــم بر پاكـي اشكـــــم جوابم را نمي دانم
شروع كودكي هايـم سرآغـاز غمــي جانكــاه
از آن غـم تا به فرداهـا پر از تشـويش،گريانـم
بهــار زندگي را مـن هــــزاران بار بوييــدم
كنـون باغصـــه مي گويـم خداونـدا پشيمانم
به سـوي درگـه هستــي هزاران بار روكردم
الهي تا به كي غمگين در اين غم خانه مي مانم
خدايــا با تو ميگويم حديث كهنـه ي غم را
بگو با من كه سالي چند در اين غم خانه مهمانم
دلم تنـــگ است از دنيا چرايش را نمي دانم
ولي يك روز اين غمرا ز خود آهسته مي رانم
نظرات شما عزیزان:
[ یک شنبه 18 فروردين 1392برچسب:, ] [ 1:4 ] [ شـــــــــکوفــــــــه ]
[ نظر بدهید
]