نمیدونم چرا ولی یه حس خاصی به این شعردارم !...
یه پیانو،یه گل سرخ،یه چراغ نیمه روشن
یه شبِ ستاره سوزُ، آخرین ترانه ی من
غم جمعه های سردُ یاد بغض چشمای تو
زخم انگشتای خسته ام،رو تن سرد پیانو
توی بن بست ترانه،دیگه هیچکس و ندارم
تا دوباره یه ملودی،روی گریه هاش بذارم
دیگه فرصتی نمونده،واسه نت کردنه فریاد
نای گریه کردنم نیست،واسه تو که رفتی بر باد
روی صندلی چوبی،اینجا پشت این پیانو
می خونم که خوندنی نیست،دیگه بغض چشمای تو
کوچ مهتابُ هنوزم ندیدی با چشمای خیس
نگو از ترانه بازی،هر غمی که خوندنی نیست
یه پیانو،یه گل سرخ،یه چراغ نیمه روشن
یه شبِ ترانه سوزو،نت به نت شکستن من
یاد گریه ی منو تو،تو شبای بی گناهی
واسه اون ستاره هایی،که میمیرن اشتباهی ,
نظرات شما عزیزان: