میروم
میروم اما بدان سنگ هم خواهد شکست
آنچنان که تارو پود قلب من از هم گسست
میروم با زخم هایی مانده از یک سال سرد
آن همه برفی که آمد آشیانم را شکست
میروم اما نگویی بی وفا بود و نماند
از هجوم سایه ها دیگر نگاهم خسته است
راستی یادت بماند از گناه چشم تو
تاول غربت به روی باغ احساسم نشست
طرح ویران کردنم اما عجیب و ساده بود
روی جلد خاطراتم دست طوفان نقش بست
نظرات شما عزیزان: